راه درمانش فقط یک قطره اشک بود
چند روز پیش پشت میزم نشسته بودم و داشتم با صفحه کلید کشتی میگرفتم و تند و تند تایپ میکردم .
به طور اتفاقی دیدم همکارم دست به سینه نشسته و سر در گریبان داره .
حس کردم حال خوشی نداره ... هر چی باخودم کلنجار رفتم که بیخیالش بشم نشد که نشد .
درد عمیقی داشت و تقریبا نفس نمی کشید .