محسن فیاض

آموزش موفقیت فردی در زمینه : سلامت ، ثروت ، بهبودی روابط شخصی

محسن فیاض

آموزش موفقیت فردی در زمینه : سلامت ، ثروت ، بهبودی روابط شخصی

محسن فیاض

آموزش موفقیت فردی در زمینه : سلامت ، ثروت ، بهبودی روابط شخصی

۱۳ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

هر روز صبح مسیر خونه تا محل کار رو پیاده میرم

 

چون اون وقت صبح خیابونا خلوته می تونم به چیزای زیادی فکرکنم .

از طبیعت ، مردمی که در تکاپو هستند ، از آسمان و …… الهام میگیرم .

امروز صبح کنار پیاده رو دو تا درخت دیدم ، یکی سوزنی برگ و دیگری پهن برگ .

دقیقا کنار هم کاشته شده بودن و قد کشیده بودن .

درخت پهن برگ تحت تاثیر پاییز برگ هاش ریخته بودن و درخت سوزنی برگ سبز بود و پر از برگ .

اما نکته ای که در اینجا وجود داشت این بود که تمام برگ های درخت کناری ریخته بود روی این درخت سوزنی برگ .

تقریبا شکل و شمایل درختای پهن برگ رو گرفته بود !!!

استادم و چند لحظه نیگاشون کردم و در ژرفای این اتفاق درسی نهفته بود .

چه درسی ؟!! تاثیر همنشین . بله تاثیر همنشین در این تصویر کاملا خودنمایی می کرد !!!

درخت سوزنی برگ کاملا با برگ های درخت مجاور پوشیده شده بود ، در صورتی که از جنس اونا نبود !!

تغییر کن


ادامه مطلب....

  • محسن فیاض
  • ۰
  • ۰

سر یه موضوع الکی و پیش پا افتاده ، هر کدوم سعی داشت اون یکی رو قانع کنه که حق با اونه .

بحث داشت بالا می گرفت .

هیچ کدوم کوتاه نمیومدن. و داشت کار به جاهای باریک می کشید.


روابط


ادامه مطلب ....

  • محسن فیاض
  • ۰
  • ۰


چگونه ۱۷ کیلو لاغر شدم ؟


لاغری بدون دارو و رژیم


وزنم ۳ رقمی بود ! و به سختی راه می رفتم و نفس می کشیدم .

تا اینکه دیگه داشت کم کم برام مشکل ساز می شد .

حتی وقتی می خوابیدم احساس خفگی می کردم و اونجا بود که فهمیدم باید وزنمو کم کنم.

چه جوری ؟ این سوالی بود که همیشه از خودم می پرسیدم .

رژیم های مختلف رو امتحان کردم ، گرسنگی کشیدم و دارو مصرف کردم ولی ……


ادامه مطلب ...

  • محسن فیاض
  • ۰
  • ۰

لطفا خدا رو بزارید سر جاش !

بچه که بودم یادمه پدرم داداش کوچیمو بغل می کرد و بعضی وقت ها اونو به هوا پرتاب می کرد .

داداشم خیلی کیف می کرد اونقدر ذوق می کرد که نگو ، همیشه دلم می خواست یه بار منو بغل کنه و بندازه رو هوا .

تا اینکه یه بار این اتفاق افتاد و منو بغل کرد و به هوا پرتاب کرد !!

راستش داشتم از ترس می مردم تو همون چند لحظه ای که رو هوا بودم هزار فکر به سرم زد

نکنه منو ول کنه ؟ نکنه نتونه منو به موقع بگیره ؟ نکنه از دستش لیز بخورم ؟ نکنه با سر بیام پایین ؟ نکنه ؟ نکنه ؟ و

  • محسن فیاض
  • ۰
  • ۰

2 اصل آرامش در زندگی

از روزی که می شناختمش ناراحت و غمگین بود . بار غم سنگینی تو چشماش بود .

هیچ وقت نپرسیدم چرا چشم های غمگینی دارد راستش جراتش را نداشتمکه بپرسم.

تا اینکه یک روز خودمو جمع و جور کردم و ازش پرسیدم که علت غم و اندوه نهانش چیه ؟

اونروز سفره دلشو باز کرد و گفت و گفت و گفت …..


درد و غم



ادامه مطلب ...

  • محسن فیاض
  • ۰
  • ۰

درمان مرض قند بدون دارو

دکتر گفت : حالا برای اینکه بعد از این مبتلا نشی چند تا قرص می نویسم استفاده کن .

من گفتم : دکترجان میخوای بنویسی بنویس ولی من نمی خورم .! با تعجب گفت : چرا ؟!

گفتم : چون اگه بخورم یعنی اینکه قبول کردم که مبتلا به قند می شم و ترس از مبتلا شدن منو مبتلا میکنه و من اینو نمی خوام .


تست قند خون


ادامه مطلب ....

  • محسن فیاض
  • ۰
  • ۰

راه درمانش فقط یک قطره اشک بود


چند روز پیش پشت میزم نشسته بودم و داشتم با صفحه کلید کشتی میگرفتم و تند و تند تایپ میکردم .

به طور اتفاقی دیدم همکارم دست به سینه نشسته و سر در گریبان داره .

حس کردم حال خوشی نداره ... هر چی باخودم کلنجار رفتم که بیخیالش بشم نشد که نشد .

درد عمیقی داشت و تقریبا نفس نمی کشید .

درد - محسن فیاض


ادامه مطلب ....

  • محسن فیاض
  • ۰
  • ۰

حکایت ذغال و الماس

زغال و اماس

حکایت ذغال و الماس حکایت ذغال و الماس حکایت دیرین دو چیز متفاوت از یکدیگر است مثل : گرگ و میش یا آب و آتش … اما حکایت ذغال و الماس با بقیه توفیر داره اونا جنسشون با هم فرق میکنه اما ذغال و الماس جنسشون یکیه اما این کجا …


ادامه مطلب ....

  • محسن فیاض
  • ۰
  • ۰

امروز طعم زندگیم را گاز میزنم


امروز تصمیم گرفتم که طعم زندگی ام را خودم انتخاب کنم ، به دور از هرگونه تعصب و دخالت سلیقه های دیگران حتی نزدیکانم !

هر چه فکر میکنم طعم زندگی دیگران نه معنایی و نه جذابیتی دارد . خب حالا که این جوریه از امروز خودم طعم زندگی شخصی ام را تعیین میکنم .

راستی ! می دونستید که به تعداد انسان های روی زمین طعم زندگی وجود داره ؟! شما چه طعمی رو دوست دارین ؟



طعم زندگی امروز


ادامه مطلب....

  • محسن فیاض
  • ۰
  • ۰

با خودم آشتی کردم و شفا یافتم!


هدیه زیبا

 

با خودم آشتی کردم و شفا یافتم! یه مدت بود خیلی ناراحت و افسرده بودم ، دلم به هیچ کاری نمی رفت . حوصله هیچ کس رو نداشتم ، با کوچکترین موضوعی اعصابم به هم میریخت . و در کل افسرده بود . تا اینکه


ادامه مطلب....

  • محسن فیاض